ر ۹ اوت ۱۹۹۹، تاریخ روسیه برای همیشه عوض شد. بوریس یلتسین، رئیس‌جمهور وقت روسیه، رئیس سابق سازمان اطلاعات داخلی، یعنی ولادیمیر پوتین را به‌عنوان کفیل نخست‌وزیری منصوب کرد. ظاهرا به نظر می‌رسید که این انتصاب یک انتصاب موقتی و کوتاه‌مدت باشد. اسلاف پوتین تنها چند ماه در این سمت دوام می‌آوردند و یلتسین دیده بود که به‌دنبال فروپاشی مالی در اوت ۱۹۹۸، سه نخست‌وزیر دیگر هم آمدند و رفتند. در آن زمان، پوتین هیچ نشانه‌ای از یک رهبر جهانی را نداشت. پیش از پیوستن به دولت یلتسین، او شغلی در پشت پرده داشت و به‌عنوان مشاور شهردار سن پترزبورگ «آناتولی سوبچاک» کار می‌کرد. او سپس به مسکو منتقل شد تا برای «دپارتمان مدیریت اموال ریاست‌جمهوری» کار کند؛ این یک سکوی پرش برای یک پست ملی برای او بود

«ناتان ‌هاج» در تحلیل ۹ اوت برای سی‌ان‌ان در این رابطه نوشت، اما ظرف کمتر از ۶ ماه از سپری شدن کفالت نخست‌وزیری، یلتسین در اقدامی ناگهانی در عید ۱۹۹۹ ریاست‌جمهوری را به ولادیمیر پوتین واگذار کرد. این شگفتی تاریخی موجب شد پوتین به‌طور غیرمنتظره‌ای پا به عرصه قدرت بگذارد و به زودی به رهبر بلامنازع روسیه تبدیل شود. اعداد هم سخن می‌گویند. در اوت ۱۹۹۹، وقتی پوتین نخست‌وزیر شد، مرکز مستقل نظرسنجی «لوادا»، نرخ محبوبیت پوتین را ۳۱ درصد اعلام کرد. در ژانویه ۲۰۰۰، پس از کسب مقام ریاست‌جمهوری، این نرخ به ۸۴ درصد رسید. به گفته لوادا، نرخ محبوبیت پوتین از آن زمان هرگز به زیر ۶۰ درصد نرسیده است. در آن ماه‌های حساس اولیه چه چیزی موجب افزایش محبوبیت پوتین شده بود؟ اساسا چه چیزی می‌تواند این محبوبیت را شرح دهد؟

یک دلیل، روشن بود: پاسخ قاطع پوتین به تروریسم داخلی. در سپتامبر ۱۹۹۹، بمب‌گذاری‌های زنجیره‌واری در آپارتمان‌های اسرارآمیز رخ داد که موجب کشته شدن صدها نفر در چند شهر روسیه شد و کل کشور را در حالت فلج‌شدگی و ترس قرار داد. این حملات زنجیره‌ای را «۱۱ سپتامبر» روسیه نامیدند. همچون جورج بوش که پس از حوادث ۱۱ سپتامبر سخن از انتقام از القاعده به میان آورد و سخنرانی‌های مهیج و مردم‌پسندی انجام می‌داد، پوتین نیز مانند او سخنرانی‌های شدیداللحنی انجام داد که روس‌ها مایل به شنیدن آن بودند. وقتی نیروهای روسی پایتخت جمهوری خودمختار چچن را بمباران می‌کردند پوتین گفت: «تروریست‌ها را هر جا باشند دنبال می‌کنیم. اگر تروریست‌ها در فرودگاه باشند، در همان فرودگاه بر سرشان خواهیم ریخت. ببخشید از این ادبیات استفاده می‌کنم: اگر آنها در توالت هم باشند، آنها را با محتویات توالت یکی می‌کنیم.»

بازپرس‌های روس به این نتیجه رسیدند که این حملات از سوی افراط‌گرایان چچنی انجام گرفته است. اما مخالفان پوتین-معروف‌تر از همه وکیل تبعیدی یعنی بوریس برژوفسکی و جاسوس سابق روس الکساندر لیتوینینکو- به ترویج نظریه توطئه پرداخته و اعلام کردند که سرویس‌های امنیتی روسیه در این بمب‌گذاری‌های زنجیره‌ای آپارتمانی دست داشتند. به گفته آنها، سرویس‌های اطلاعاتی روسیه می‌خواستند به این بهانه دست به اقدام نظامی در چچن بزنند. جسد برژوفسکی در سال ۲۰۱۳ در خانه‌اش در لندن یافت شد؛ یک خودکشی آشکار. لیتوینینکو هم با پولونیوم ۲۱۰ در لندن مسموم شد و جان خود را از دست داد؛ قتلی که براساس نتیجه‌گیری بازپرسان بریتانیایی احتمالا از سوی پوتین برنامه‌ریزی شده بود. صرف‌نظر از عاملان و مرتکبان، این بمب‌گذاری‌ها نمایاننده نقطه عطفی در حرفه پوتین بود: موجب شد ملت در پشت‌سر او قرار بگیرد و حمایتی مردمی برای تداوم حاکمیت او شکل بگیرد.

به نوشته «هاج»، تحلیلگر سی‌ان‌ان، اینها بهانه‌ای به‌دست ماشین تبلیغاتی کرملین داد تا از پوتین تصویر یک رهبر قدرتمند را بسازد. در سال ۱۹۹۹، روح و روان جمعی روس‌ها به‌خاطر فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و گذار به اقتصاد بازار دچار آسیب شد. قاطعیت پوتین درست در نقطه مقابل حکومت بوالهوسانه یلتسین قرار داشت. پوتین اندکی پس از اینکه کفالت ریاست‌جمهوری را به‌دست گرفت، به «گروژنی»، پایتخت چچن پرواز کرد آن هم با یک سوخوی ۲۷. کرملین در خبری که در این باره منتشر کرد نوشت پوتین این جت را شخصا بر زمین نشاند. ماشین افسانه‌پرداز و تبلیغاتی کرملین از آن زمان تا کنون به‌طور خستگی‌ناپذیری کوشیده پوتین را «مرد عمل» جلوه دهد. عملیات نظامی سال ۱۹۹۹ در چچن، الگویی برای روش جنگی پوتین به‌دست داد. نیروهای روسی پایتخت شورشی گروژنی را تار و مار کردند. تصاویری از این شهر ویران شباهت زیادی به شهر محاصره‌شده و ویران شده حلب در سوریه دارد که پس از آنکه پوتین در سال ۲۰۱۵ مجبور به مداخله نظامی در سوریه شد، زیر بمباران شدید جنگنده‌های روسی قرار گرفت.

جنگ پوتین علیه تروریسم- لااقل در همان مراحل اولیه- انگیزه مشترکی با غرب داشت. پس از حملات ۱۱ سپتامبر، پوتین اولین رهبر جهانی بود که تماس تلفنی با بوش برقرار ساخت. دولت روسیه به حضور نظامی آمریکا در آسیای مرکزی در راستای حمایت از حمله به افغانستان رضایت داد. دولت روسیه همچنین به آمریکا اجازه داد تا نیروها و تجهیزات خود را از مسیر هوایی روسیه به افغانستان انتقال دهند؛ امری که در دوران جنگ سرد غیرقابل تصور می‌نمود. با این حال، رهبر کرملین نسبت به نیات آمریکا محتاط و البته مشکوک بود. او منتقد ائتلاف ناتو بود، با طرح‌های آمریکا مبنی بر توسعه موشک‌های بالستیک مخالف بود و در نهایت در سال ۲۰۱۴ شبه‌جزیره کریمه را به اجبار ضمیمه خاک روسیه کرد. منضم کردن کریمه بی‌هزینه نبود. روسیه مورد تحریم آمریکا و متحدانش قرار گرفت. این تحریم‌ها جیب مردم معمولی روسیه را خالی کرد و به توان اقتصادی آنها ضربه وارد ساخت اما نتوانست پرستیژ پوتین را کم کند. پوتین هم به سیاست انضباط مالی سخت روی آورد: در اوایل تابستان جاری، بانک مرکزی روسیه تایید کرد که ذخایر ارزی خارجی این کشور به بیش از ۵۰۰ میلیارد دلار افزایش یافته است.

بر خلاف ۱۹۹۹، انحصار و دست‌اندازی کرملین بر رسانه‌ها امروز سخت‌تر از آن سال است. سرکوب آرام اما پیوسته آزادی‌های رسانه‌ای در دوران پوتین به این معناست که پوشش انتقادی از او و سیاست‌هایش بسیار محدود شده است. رسانه‌های دولتی روسیه کار چندانی برای برجسته کردن حضور دو دهه‌ای پوتین بر سر قدرت انجام نداده‌اند. اما پس از ۲۰ سال حضور در مسند قدرت، برخی شکاف‌ها در وجهه او به‌عنوان یک رهبر دیده می‌شود. اگرچه نرخ محبوبیت پوتین همچنان بالاست اما به اندازه زمانی که کریمه را ضمیمه خاک روسیه کرد نیست. در آن زمان احساسات وطن‌پرستانه روس‌ها تحریک شده بود اما امروز ظاهرا دیگر آنگونه نیست. در هفته‌های اخیر موج جدیدی از تظاهرات خیابانی بر سر انتخابات شهرداری به چالشی جدید برای کرملین تبدیل شده است. اگرچه معترضان تهدید مستقیمی بر انحصار قدرت در دست پوتین محسوب نمی‌شوند اما اپوزیسیون کوچک و متفرق از فرصت استفاده کرده تا نارضایتی خود را از رئیس‌جمهوری که سال‌هاست قدرت را قبضه کرده و نخبگان حاکمی که سال‌هاست تکراری شده‌اند ابراز دارند.

در ذهن طبقه سیاسی حاکم در روسیه این حقیقت ریشه دوانده که هیچ جانشین مناسبی برای پوتین وجود ندارد. از بعد قانونی، پوتین باید در سال ۲۰۲۴ با قدرت وداع کند. اما بسیاری از ناظران ادعا می‌کنند که ممکن است پوتین راهی برای ماندن دوباره در قدرت بیابد، درست مانند همتای چینی‌اش «شی جین پینگ» یا مانند رئیس‌جمهور قبلی قزاقستان نورسلطان نظربایف که اگرچه رسما از قدرت کناره گرفته اما در پشت پرده باز اوست که اهرم‌های قدرت را در دست دارد. در جشنواره غیرمنتظره هنرهای خیابانی در شهر یکاترینبورگ در اوایل سال‌جاری، یک هنرمند خیابانی به نام فیلیپ کوزلوف تصویری گرافیتی از رقصنده‌های باله «دریاچه سوان» (Swan Lake) نقاشی کرد که از «باله» معروفی الهام می‌گرفت که در زمان کودتا علیه میخائیل گورباچف رهبر اتحاد جماهیر شوروی در اوت ۱۹۹۱ پخش شد. عنوانی که این هنرمند با الهام از آن باله معروف برای اثر خویش انتخاب کرده بود نوعی کنایه به پوتین بود که می‌گفت: «پس از ۲۰ سال در انتظار امیدی برای رقص باله هستیم.»

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا